Site hosted by Angelfire.com: Build your free website today!

بسم الله الرحمن الرحيم

 

تاثير آموزش خانواده و مشاوره بر كاهش استرس والدين كودكان عقب مانده ذهني

تهيه كننده : مژگان بنگر 1 (1382)

 

مقدمه

         امروزه چگونگي ارتباط والد – كودك ، خصوصاً در زمينه آموزش و توانبخشي كودكان داراي نيازهاي ويژه از اساسي ترين زمينه هاي پژوهش است. يافته هاي ادبيات مربوط به كودكان به صراحت نشان داده اند كه كودك يك موجود فعل پذير مطلق نيست و ويژگي هايي دارد كه تاثيرات فراگير محيطي را محدود مي سازد. واقعيت اين است كه كودك در مركز تعاملاتي قرار دارد كه از متغيرهاي خانوادگي، روشهاي فرزندپروري، روابط زناشويي و نيز توانمندي و ناتوانايي هاي شناختي – عاطفي خود او اثر مي پذيرد. دقيقاً به همين دليل است كه پرورش و آموزش كودك بدون توجه به خانواده كار دشواري خواهد بود.

          از بين تمام كودكان، كودكان استثنايي و خانواده هاي آنان داراي خصوصيات منحصر به فردي هستند كه توجه بيشتري را طلب مي كنند. در اين خانواده ها مشكلات خاصي بروز مي كند كه از مشكلات فرزند معلول ناشي مي شود. اين يك حقيقت است كه مهم ترين نگراني والدين سلامت كودكان است. به دنيا آمدن يك كودك معلول و يا آگاهي از اين امر در مقطع ديگري از زمان، والدين را دچار يك شوك قوي عاطفي مي نمايد. به عبارت ديگر، والدين اين كودكان يك "واكنش سوگ" تمام عيار را تجربه خواهند كرد. وسعت استرس وارد شده به والدين در هنگام اطلاع از وضعيت كودك به قدري شديد است كه گاهي آن را با اندوه ناشي از مرگ يك فرزند برومند و سالم مقايسه مي نمايند.

      والدين كودكان استثنايي در چنين شرايطي دچار احساس گيجي، آشفتگي فكري و درماندگي مي شوند و قادر به درك توضيحات نيستند. بعد از آن مرحله انكار و خشم از راه مي رسد كه نقطه آغاز كشمكش هاي خانوادگي نيز مي باشد. والدين احساس بي علاقگي نموده و زندگي معناي خود را از دست مي دهد(نظري نژاد،1376).در نهايت برخي از والدين به سازگاري مي رسند و برخي ديگر به صورت مداوم درگير هيجانات مخرب خواهند بود. بايد توجه داشت كه والدين كودكان استثنايي در تمام مراحل رشد كودك معلول خود، بارها و بارها مراحل شوك را تجربه نموده و هر بار استرس زيادي را متحمل مي شوند. به اين ترتيب سلامت و بهداشت رواني خانواده هاي كودكان استثنايي به شدت در معرض خطر قرار دارد.

   تعاملات خانوادگي عامل مهمي در ارائه خدمات به كودك معلول است. روابط زناشويي، شبكه ارتباطي و مسائل مراقبت از فرزند در اين خانواده ها دچار تغييرات دوگانه اي مي گردد. نقاط گذار و انتقال نيز مشكلات خاص خود را به همراه دارند. به اين معني كه والدين يك كودك معلول در هر دوره زندگي او از نو تفاوتهايش را با سايرين لمس مي كنند و دچار استرس زيادي مي شوند. در نهايت كاركرد شغلي ، اجتماعي و تحصيلي اين خانواده ها نيز احتمالاً در معرض تهديد و يا تخريب قرار مي گيرد(فاستر1،1985). 

  شدت معلوليت، جنس و سن كودك، تحصيلات و درآمد خانواده و نوع معلوليت نيز بر استرس تجربه شده از سوي والدين موثر هستند(جديدي زاده،1377). بررسي نيمرخ رواني مادران كودكان عقب مانده ذهني نيز نشان داد كه بين آنها و مادران كودكان عادي در سه عامل افسردگي، روانپريشي و شكايات جسماني تفاوت معناداري وجود دارد. يافته هاي پژوهشي نشان داده اند كه از بين تمام كودكان استثنايي، والدين گروهي از آنان كه دچار اختلالات تغذيه اي و خوردن نيز مي باشند از استرس و اضطراب بيشتري رنج        مي برند(گوردون2،1996). ديدگاه والدين و درك آنها از چگونگي معلوليت كودك نيز عامل مهمي در جهت افزايش و يا كاهش استرس والديني است(كاساري3 و سيگمن4،1997).

 سازگاري زناشويي و رضايت زناشويي نيز تحت تاثير معلوليت كودك قرار دارد اما با توجه به ساير متغيرهاي والديني ممكن است در جهت مثبت و يا منفي باشد. خواهران و برادران يك كودك معلول نيز در احساس و تجربه استرس و نيز فقدان توانايي لذت از زندگي با والدين خود سهيم هستند(آدل هيكي5،1999).

   از سوي ديگر، افسردگي مادران كودكان استثنايي بيشتر از سايرين است و موجب ناكارآمد شدن تعاملات مادر-كودك و كاهش رشد كلامي كودك مي گردد(پترسون1 و آلبرز2 ،2001).در جهت تاييد اهميت نوع معلوليت، پيسولا3 (2002) نشان داد كه والدين كودكان اتيسم بيشترين مقدار استرس را تجربه مي نمايند و البته فقدان آگاهي والدين در مورد چگونگي تحول اين كودكان و محدوديت هاي آنان مهم ترين عامل پيش بيني مقدار استرس است.

در شرايط فعلي و علي رغم يافته هاي فوق، به خانواده هاي استثنايي به اندازه كافي توجه نمي شود و گاهي دست اندركاران آموزش كودكان داراي نيازهاي ويژه به سادگي از كنار والدين – اين مهم ترين منبع اطلاعات درباره كودك و قوي ترين شبكه حمايتي كودك – به سادگي مي گذرند. به همين دليل محقق بر آن شد تا با بررسي ميزان استرس والدين كودكان كم توان ذهني، تاثير و اهميت آموزش خانواده و خدمات مشاوره اي – حمايتي را بر كاهش استرس والدين مورد آزمون تجربي قرار دهد. فرضيه هاي تحقيق به ترتيب عبارت بودن از:

1.      والدين كودكان كم توان ذهني نسبت به والدين كودكان عادي در معرض استرس بيشتري قرار دارند.

2.      بين ارائه خدمات مشاوره اي و آموزش خانواده مناسب و كاهش استرس تجربه شده از سوي والدين رابطه وجود دارد. به عبارت ديگر ،ميانگين نمره استرس والدين قبل و بعد از آموزش و مشاوره تفاوت معنادار خواهد داشت.

روش

        آزمودني ها :آزمودني هاي اين پژوهش والدين 30 كودك عادي دبستاني و با هوش و پيشرفت تحصيلي معمولي و والدين 30 كودك كم توان ذهني دبستاني بودند. آزمودني ها از طريق نمونه گيري تصادفي ساده و از بين 65دانش آموز كم توان ذهني آموزشگاه نصرت نوشهر و نيز كودكان مدارس عادي شهر و روستاي اين شهرستان انتخاب شدند. تلاش شد كه آزمودني هاي هر دو گروه از نظر جنس، تحصيلات، محل سكونت و وضعيت اقتصادي خانواده همگن باشند. سن كودكان مورد كنترل قرار نگرفت زيرا كودكان كم توان داراي سن تقويمي بالاتري هستند.

       ابزار اندازه گيري و روش اجرا: در اين پژوهش براي جمع آوري اطلاعات از پرسشنامه منابع استرس والدين كودكان استثنايي1 كه در سال 1983 به صورت يك فرم كوتاه شده 52 ماده اي توسط فردريك2 تهيه گرديد استفاده شده است. اين پرسشنامه از سوي محمد حسين نژاد ترجمه شده است. 11 ماده اين پرسشنامه مربوط به بدبيني والدين، 15 ماده مربوط به ويژگي كودك، 6 ماده مربوط به ناتواني و محدوديت كودك و 20 ماده مربوط به مسائل خانوادگي مي باشد. اين پرسشنامه به صورت 0 و 1 نمره گذاري شده است و هرچه نمره فرد در آن بالاتر باشد نشانه استرس بيشتر اوست. براي تعيين پايايي اين پرسشنامه از آلفاي كرونباخ استفاده شد. نتيجه محاسبه نشان داد كه پايايي پرسشنامه در حد مطلوبي قرار دارد(856/.Alpha= ). در ابتدا از والدين هر دو گروه خواسته شد كه به پرسشنامه پاسخ دهند. سپس گروه والدين كودكان كم توان ذهني در يك فاصله زماني 45 روزه و در طي 3 بار جلسه آموزش خانواده عمومي و 14 بار جلسه انفرادي تحت مشاوره و آموزش قرار گرفتند. محتواي آموزش و مشاوره افزايش عزت نفس، پذيرش واقعيت و رسيدن به پذيرش كودك، ارائه شيوه اداره كودك در منزل، تشويق پدران به حمايت از نقش مادر و برانگيختن احساس غرور والدين نسبت به كودك بود. سپس از والدين اين گروه خواسته شد كه يكبار ديگرQSR-F را تكميل نمايند.

     روشهاي تجزيه و تحليل آماري :اطلاعات جمع آوري شده با استفاده از تكنيكهاي مقايسه ميانگين ها _ آزمون T مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. مشخصات دموگرافيك گروه نمونه نيز از طريق روش هاي آمار توصيفي بررسي گرديد

نتايج

          جنسيت 2/36%  از كودكان پسر و 8/63% از كودكان دختر بوده است. معين شده است كه 47% از گروه نمونه داراي وضعيت اقتصادي مطلوب ، 41% داراي وضعيت متوسط و12% داراي وضعيت اقتصادي پايين بوده اند.

       نتايج نشان دادند كه 2/61% از والدين كودكان عقب مانده ذهني  داراي كودكان آموزش پذير بالا ، 5/24% داراي كودكان آموزش پذير متوسط و 3/14% داراي كودكان آموزش پذير پايين بودند.

        فرضيه 1 : ميانگين نمرات استرس والدين كودكان عادي و استثنايي در جدول(1) نشان داده شده است. ميانگين نمرات والدين گروه عادي 133/9 و ميانگين نمرات استرس والدين كودكان عقب مانده ذهني 83/21 برآورد شده است. 

                                جدول(1): ميانگين نمرات استرس والدين كودكان عادي و استثنايي

 

متغيرها

ميانگين

انحراف استاندارد

خطاي استاندارد ميانگين

استرس والدين كودكان عادي

133/9

858/5

069/1

استرس والدين كودكان استثنايي

833/21

546/8

560/1

 

نتايج آزمون T با دو نمونه زوج شده نشان دادند كه ميانگين تفاوتها در دو گروه 7000/12 و اين تفاوت در سطح 05/0 معنادار است.جدول(2) بيانگر آن است كه T برابر با 956/6 و 100% معنادار است.

 

                       جدول(2) آزمون معناداري تفاوت ميانگين استرس بين والدين كودكان عادي و استثنايي

                       

T

درجه آزادي

سطح معناداري

956/6

29

000/0

 

به اين ترتيب مشخص شد كه بين مقدار استرس تجربه شده والدين كودكان عادي و عقب مانده ذهني تفاوت معنادار(000/0 sig = )وجود داشته و تفاوت مشاهده شده ناشي از خطاي اندازه گيري نبوده است.

         فرضيه 2 : نتايج تحليل نشان دادند كه ميانگين نمرات استرس والدين كودكان عقب مانده ذهني كه در پيش آزمون 833/21 بود ، بعد از دريافت آموزش و مشاوره و در پس آزمون به 400/17 كاهش يافته است. جدول (3) نشان مي دهدكه با استفاده از آزمون T با يك گروه نمونه (نمرات تفاوت در جدول خاص داده ها) اين تفاوت 100% معنادار است.

               جدول(3) آزمون معناداري تفاوت بين نمرات استرس قبل و بعد از آموزش خانواده و مشاوره 

 

t

درجه آزادي

سطح معناداري

تفاوت ميانگين

فاصله اطمينان 95%

215/9

29

000/0

433/4

417/5-449/3

 

بحث و نتيجه گيري

        در اين پژوهش مفهوم سازي استرس والدين كودكان استثنايي بر مبناي يك رويكرد چند متغيره انجام شد. چنين رويكردي موجب شد كه در ارزيابي استرس والدين به عوامل زيادي از جمله تنيدگي هاي والديني و ويژگي هاي كودك معلول توجه شود. فرض زيربنايي آن بود كه عوامل استرس زا از لحاظ نوع و منبع چندبعدي است و اين كه نارساكنش وري والدين كودكان استثنايي علاوه بر آنكه تابع مولفه هاي كودك و خانواده است ، در عين حال مي تواند در ارتباط با ادراك نادرست وضعيت كودك ، عدم گذار از مراحل واكنش سوگ ، اطلاعات ناكافي و شبكه حمايتي محدود والدين باشد.

     آزمون فرضيه1 نشان داد كه تفاوت بين مقدار استرس والدين كودكان عادي و استثنايي از نظر آماري معنادار است. با توجه به اين كه هر دو گروه داراي خصوصيت دموگرافيك مشابهي بودند با اطمينان زيادي مي توان ادعا نمود كه حداقل در اين گروه نمونه، استرس بالاي والدين كودكان استثنايي  به ويژگي هاي خاص اين كودكان ارتباط مي يابد. خصوصاً اينكه والدين كودكان استثنايي كمتر از والدين ديگر نقش فرزندپروري را تقويت كننده مي يابند. از سوي ديگر اين والدين در درك نيازهاي خاص كودكان خود دشواري هاي بيشتري را متحمل مي شوند و نمي دانند كه واقعاً چگونه و چه كساني مي توانند به فرزندانشان كمك كنند. تقريباً تمام والدين گروه نمونه در باره آينده فرزند خود احساس نگراني و نااميدي شديدي را گزارش كرده اند در حالي كه تقريباً87% والدين كودكان عادي در اين مورد نگراني خاصي را ابراز ننمودند. آزمون فرضيه 2 نيز نشان داد كه تفاوت بين نمرات استرس در قبل و بعد از آموزش و مشاوره از نظر آماري معنادار بود. با توجه به فاصله زماني اندك بين پيش آزمون و پس آزمون به نظر نمي رسد كه عوامل محيطي و فردي موجب ايجاد چنين تفاوتي شده باشد.

    والدين كودكان استثنايي دلايل بيشماري دارند كه موجب شود نگرشي منفي نسبت به خويشتن و زندگي كسب نمايند. آنها تحت فشار قرار دارند و تقريباً از چيزي كه با آن مواجه هستند اطلاعاتي ندارند. به اعتقاد محقق، جلسات آموزش خانواده در پايين ترين سطح كارآمدي خود توانست با جمع كردن والديني كه با يك مشكل مشابه درگيرند بر احساس انزواي آنها غلبه كرده و فرصتي هرچند اندك براي برخورداري از حمايت اجتماعي فراهم نمايد. از سوي ديگر، در اين جلسات و نيز جلسات مشاوره فردي به طور خاص بر روي عزت نفس والدين كار شد. به نظر مي رسد كه ارزنده سازي و حمايت عاطفي از سوي مشاور كمك زيادي به والدين نموده است.

      با اين همه بايد به خاطر داشت كه نمرات استرس والدين كودكان استثنايي بعد از آموزش و مشاوره همچنان بالاتر از گروه عادي بوده است. يكي از دلايل آن احتمالاً كوتاه بودن و كافي نبودن جلسات خانواده است و نبايد فراموش كرد كه ارائه خدمات مشاوره اي فقط يكي از روش هاي كمك رساني به اين والدين است و راه حل نهايي و كامل مشكلات آنان به شمار نمي رود. از سوي ديگر، در بعضي موارد والدين تقريباً با اكراه مشاوره تخصصي در مدرسه استثنايي را مي پذيرند. به نظر مي رسد كه اگر مشاوران آشنا با مسائل كودكان استثنايي امكان ارائه مشاوره در مكانهايي را داشته باشند كه برچسب استثنايي بر خود نداشته باشد؛ حداقل در ابتداي كار خواهند توانست خانواده هاي بيشتري را تحت پوشش قرار دهند. در اين صورت مقاومت والدين در برابر مراجعه و دريافت خدمات مشاوره اي كمتر خواهد بود.

        اميد است كه با بسيج تمام نيروهاي اجتماعي و دانشگاهي شرايطي فراهم گردد كه هر يك از والدين كودكان داراي نيازهاي ويژه بتوانند به راحتي از روش هاي پيشگيري، كنارآمدن، كنترل و مديريت رفتار كودك اطلاع پيدا كنند. در حال حاضر بيشترين اميدواري در اين است كه مشاوران و معلمان كودكان استثنايي با درك همدلانه و تاكيد بر تغيير نگرش والدين، زمينه را براي افزايش توانمندي علمي خود و تمايل والدين براي دريافت خدمات مشاوره اي مناسب فراهم نمايند. اتاق كوچك و ساده يك مشاور مدرسه معمولاً اولين و در بسياري از موارد تنها جايي است كه والدين مشكلات بزرگ ونگراني هاي خود را بازگو مي كنند.

 

فهرست منابع

جديدي زاده،نيكي(1377). بررسي رابطه بين ميزان فشار رواني والدين عقب مانده ذهني با شدت معلوليت و... . دانشگاه اصفهان

 

ساماني،سعيد(1378). بررسي نيمرخ رواني مادران كودكان عقب مانده ذهني،مصروع و تالاسميك.دانشگاه اصفهان

 

نظري نژاد،محمد حسين،مترجم(1376). مشاوره باپدران و مادران كودكان استثنايي. تهران.انتشارات آستان قدس رضوي

 

Adell,J.Hickey.(1999). Stress and Needs of Parents with a Young Child with Development Disability.

 

Foster,M.,& Berger,M.)1985).Research with family with handicapped children:A multilevel systematic perspective,in The Handbook of Family Psychology and Therapy,Dorsey,Homewood,III,741-780.

 

  Gordon,C.(1996).Feeding Disorderd Children: the Impact on Family System from Paterns Perspective. Unpublishd Master’s Thesiss.Ball State University.

 

Kasari,C., & Sigman,M.(1997).Linkins Parental Perspections to Interaction in Young children with Autism. University of California,27(1):39-57.

 

Petterson,N.,&Albers,A.M.(2001). Effect of poverty and maternal depression on childhood development. Child Development,77(6),.1794-1813.

 

Pisula,E.(2002).Parents of children with autism. Psychitrpol,36(1),95-108.

 



 

1- كارشناسي ارشد روانشناسي، مشاور مركز استثنايي نصرت